تجلیل از استقلالی که نیست

نود ویک سال پیش ازاین افغانستان استقلال خود را به حیث یک کشور مستقل وآزاد کسب کرده است. سالگره این رویداد اگر چه برای مردم افغانستان یک نیازمندی تاریخی است و ایجاب می کند که برای این سالگرد مراسم وجشن برگزار شود، اما وقایعی که اینک افغانستان با آن روبرواست ونیز حقایق دیگری که بر چهره وزندگی این مردم مستولی می باشد، اندکی این استقلال را زیر سوال می برد؛ نود ویک سال پیش فقط "ویلیام برایدن"  توانسته بود از کارزار افغانستان با حالت وخیم وزخمی خود ش را به پشاور برساند. اکنون اما وضع به گونه کاملا برعکس درآمده است. صدها وهزاران برایدن به افغانستان آمده اند وما دریک احتیاج مبرم به حضور آنان دراین کشور به سر می بریم.

   استقلال افغانستان در نود ویک سال پیش به گونه ای به دست آمد که افغان ها درکنارهم ودر یک اتحاد کاملا ملی واسلامی به سر می بردند ولاجرم همان وحدت ویکپارچگی بود که باعث  شد این آب وخاک حیثیت یک کشور مستقل و آزاد را به خود بگیرد. آن زمان این روحیه که تمام افغان ها درکنارهم وبرای تمامیت ارضی کشور بجنگند کاملا وجود داشت وتاریخ گواهی می دهد که همه اقوام به صورت حیرت آوری دوشادوش هم قرار داشتند وحتا ملیت ها واقوام کوچک وکم نفوس که براساس ادبیات مروج امروزی به اقلیت یاد می شوند پیشگام تر ازهرکسی برای استقلال وحیثیت افغانستان جنگیده بود.

   اکنون واما درپس نود سال، این استقلال که اصولا  مایه هوبت وتاریخ ما است رنگ باخته و همان اقلیت ها که درشکل گیری تاریخ این سرزمین نقش بازی کرده اند با بی رحمی ها وبی مروتی های فراوانی رو برو است. کشور درحال حاضر در مسیری قرار گرفته است که با تاسف در جای جای آن رد پای تروریزم وخون وخشونت دیده می شود. درمقیاس وحدت ملی هیچ اصلی مراعات نشده است و میلیارد ها دالر کمک جامعه جهانی سر درگم است وبازسازی فقط درنقاطی صورت می گیرد که درآنجا اقلیت ها نیستند. مساله عدم امنیت وگستر شد روز افزون خشونت امروه افغانستان را به صدها سال پیش برگردانده است.

    مردم افغانستان درحالی به مساله استقلال کشور فکر می کند که متاسفانه نشانه های واقعی استقلال بسیار کمتر از نودسال قبل است. با تاسف درهمچنین یک حالتی بازهم کسانی هستند که پروژه تجزیه افغانستان را دامن می زنند. ونیز کاسه های داغ تر از آش چنان به موضوعات مزخرفی چسپیده اند که به هیچ وجه شایسته یک ملت نیست؛ ملتی که باعبور از نود سال کوشیده است وحدت وهمدلی اش را علیرغم بدخواهی های دشمن هم چنان حفظ کند. ولی عده ای سرازپا نشناخته به کارت های ناچل قومی چسپیده و گاها با تبختر وافتخار این مساله را به گونه ای دامن می زنند که گویی فقط همانها استقلال این کشور را گرفته باشند.

   افغانستان درحالی که به استقلال وتمامیت ارضی اش مباهات می کند اما به هیچ وجه برای هیچ مفکوره ای اجازه طرح تجزیه را نخواهد داد. مردم افغانستان با عبور از گردونه های پرفراز تاریخ یاد گرفته است که فقط می تواند در همدلی وهمدیگر پذیری درکنار هم زندگی کرده وکشور را به سمت رفاه وترقی سوق دهد. به امید آنکه هرروز استقلال خود را جشن بگیریم.

فاز جدیدی در روابط افغانستان و روسیه

 

رئیس جمهور کرزی به روسیه سفرکرده و قراراست درحاشیه دیدار اصلی اش با رئیس جمهور روسیه فدراتیو، با روسای جمهور پاکستان وتاجکستان نیز دیدارهایی داشته باشد. هدف از سفر رئیس جمهور به روسیه، بحث روی مسایل اقتصادی عنوان شده و سخنگوی رئیس جمهور گفته است که روسیه درمسایل مربوط به افغانستان ومنطقه نظر خود را دارد.

   این سفر درحالی انجام می شود که وزارت دفاع امریکا با تاکید اعلام کرده است که برنامه خروج نیروهای امریکایی درسال آینده از افغانستان حتمی است. پیش ازاین جنرال پیترویس گفنته بود که برنامه خروج عساکر، بستگی به وضع امنیتی افغانستان دارد. جنرال پترویس که با کارزار شدیدی درافغانستان روبرو است این روزها برای موفقیت برنامه های خود به هر دری می زند واخیرا گفته است که درجنگ های افغانستان موفقیت هایی مشاهده می شود. او درعین حال نزد ملاعبدالسلام ضعیف رفته وچهارده نکته اساسی این مقام پیشین طالبان را شنیده است. اینک اما علیرغم خواست وی مبنی بر عدم تقید به ضرب الاجل خروج نیروهای امریکایی، وزارت دفاع کشور ش جولای سال 2011 را میعاد روند خروج می داند.

   رئیس جمهور حامد کرزی اکنون خودرا دربرابر چالش های مضاعفی می بیند که خواه  مخواه باید برای تفوق برآن راه حل هایی بسنجد؛ همانگونه که معلوم است صدای صلح طلبی ومذاکره دولت را گروه طالبان به سخریه گرفته و مخصوصا پس ازتدویر جرگه ملی مشورتی صلح وآزادی زندانی های این گروه، اما طالبان نه تنها به عملیات های خشن وخشونت آمیز شان تشدید بخشیده اند بلکه اینک دربرخی از نقاط کشور با تشکیل محاکم صحرایی واز نوع خودشان، زنان را سنگسار ویا اعدام می نمایند. درآخرین موارد یک زن بیوه را درولسوالی قادس ولایت بادغیس به جرم رابطه با یک مرد به دار مجازات آویخته ودر رویداد دیگری درقندز یک زن ویک مرد را به جرم رابطه نامشروع سنگسار کرده است. این همه درکشوری  رخ می دهد که حکومت کم کم تسلط خود را بربخشی ازمناطق ازدست می دهد ومتحدین استراتژیک اش نظیر امریکا نیز قصد خروج دارد.

   به نظر می رسد سفررئیس جمهور تنها در پیوند بامسایل اقتصادی نباشد. اگرچند که شاید محور این دیدارها عمدتا مسایل اقتصادی و تمدید پروژه خط لوله گاز از خاک افغانستان ویا نظیر اینگونه موارد باشد اما مساله خروج متحد استراتژیک افغانستان درسال آینده از کشور، بحث اصلی خواهد بود. سخنگوی ریاست جمهوری نیز براین نکته اذعان دارد که روسیه در مسایل منطقوی حرف هایی برای گفتن دارد. درکنار این گفتگو ها یک مساله دیگر را نیز باید علاوه کرد وآن اینکه ایران قبلا اعلام آماده گی کرده بود که یک کنفرانس منطقه  یی را درتهران برای افغانستان میزبانی کند. حتا رئیس جمهورایران این بحث را نیز مطرح کرده است که کشورهای منطقه می تواند جایگزین قوای ائتلاف وناتو برای تامین امنیت افغانستان شوند.

  با این همه احتمال قوی وجود دارد که فاز جدید روابط بین افغانستان وروسیه مبتنی بر همکاری های امنیتی وسیاسی باشد تا مسایل اقتصادی. اگرچنانچه رئیس جمهور کرزی خواسته باشد الترناتیفی برای تامین ثبات درکشور بیابد، دراین صورت این گمانه که افغانستان بعدازین بیشتر به همگرایی های منطقوی متوسل خواهد شد بعید به نظر نخواهد آمد. درهرحال افغانستان برای تامین امنیت وحراست از قانون اساسی خود نیازمند همکاری تمام کشورهای جهان است.

عقده های تلخ ومتراکم

 

گفته می شود دولت ازچهل روز پیش جریان منازعه کوچی ها وساکنان کابل را میدانسته است. اما طی چهل روز هیچ اقدامی ولو سمبلیک برای رفع منازعه نه ازسوی دولت ونه از سوی وکلای مردم صورت نگرفته است. دراین میان مردم ساده دل وبی بضاعت که ازخدا لقمه نانی می خواهند وسرپناهی، با شنیدن اینکه زمین های دامنه کوه قوریغ توزیع می گردد، با بیل وکلنگ به آنجا می روند. همزمان با هجوم مردم درتپه های غرب کابل، دهها رنجر پلیس درساحه مستقر می شود واز بالا تک فیرهای پیکا به روی مردم شروع می شود. این مردم اند که براستی نمیدانند چه نمایشنامه ای برای شان نوشته شده که مجبور اند آن را بازی کنند.

   مافیای زمین وآنانیکه از آدرس همین مردم کاخ ها ساخته وشهرک ها بنا کرده اند، بی هیچ توجه به حرمت وارزش خون جوانان غرب کابل، توسط تلفون های شان درصدد می افتند کاری کنند که حداقل برای مدتی از یاد مردم برود که از آنان بپرسند آیا این شهرک ها هم از درک توزیع خود سرانه آباد شده است؟ دهها میلیون دالر سرمایه بالاخره نیازمند چرخش وگردش است. گاهی که این همه پول بی کار وبدون معامله باقی بماند واضح است که صاحبان عاقل آن تدبیری برای گردش وافزایش درآمد شان خواهند کرد. برای این کار سرمایه دارانی که از آدرس این مردم پول وپله جمع کرده اند، هیچ چیزی برای شان مهم نیست حتا ریختن خون جوانان هجده ساله ای که نه نان دارند ونه خانه. تحریک احساسات این قشر برای ساستمداران کار کشته ای که حداقل سه دهه است زر می اندوزند کار ساده است.

  از دیگر سو اما تنها این ها نبودند که به خیابان  آمدند وبرای مطالبه حق مشروع شان  قیرهای سرک را با خون شان رنگ کردند، بلکه طیفی از اوباش ودستور بگیر دیگر نیز با استفاده ازنام مردم برچی به شکستن وویران کردن پرداختند. مردمانی که هیچ شباهتی با ساکنان برچی ندارند درکوته سنگی به مارکیت ها ودکان ها حمله کردند ودرکوته سنگی همراه با خشونت  وخشم وبی بندوباری شعار مرگ برهزاره هم سر دادند. شکی نیست  که دریک هرج ومرج، فرصت به دست کسانی می افتد که درماهیت خود عقب مانده های فکری وفرهنگی هستند. این طیف ازجامعه به هیچ چیزی پایبندی نشان نمی دهند. برای آنان مهم این است که از کجا وچه چیزی را می توانند چور وچپاول کنند. اما این  نکته را نیز نباید ازیاد برد که همین قشر شعارسیاسی سرمی دهد وبرای برگشت به دوره انارشیزم از شعارهای سیاسی کار می گیرد.

   به نظر می رسد بی عدالتی های مفرط درجامعه، عقده های تلخ ومتراکمی را ایجاد کرده وسبب فاجعه ای شده است که متضررین اصلی آن بازهم همین مردم بی بضاعت وفقیراست. دراین میان وظیفه حکومت است که با درایت ومدیریت صحیح وبا ایجاد اشتغال وباز آوردن عدالت سعی کند از تلنبار شدن عقده های اجتماعی جلوگیری کند. درغیر این، فجایع بیشتر وناآرامی ها روزافزون خواهد شد.

   

هیچ کسی حق تقسیم املاک دولتی را ندارد

 

در پی منازعه خشونتباری که روزجمعه گذشته درغرب کابل رخ داد، با تاسف چندین نفر کشته وزخمی شده وخسارات مالی فراوانی برای مردم ببار آمد. از همان لحظات اولیه فهمیده می شد که این واقعه  توسط دست های غرض آلود ومنافی با امنیت وآسایش مردم راه اندازی شده است. دومساله در پیوند با این رویداد خونین قابل بحث است یکی اینکه چطور در حاشیه های شهر کابل، افراد مسلح تحت نام کوچی پیدا شده است ودو دیگر اینکه چه کسی وبه چه حقی می خواهد املاک دولتی را در دامنه های کوه  قوریغ بین مردم توزیع کند؟

  آنانیکه تحت نام کوچی آمده اند وبا پیکا وکلاشنکوف روی مردم آتش می گشایند، یقینا آن مردمی نیستند که همه افغانستان آنان را بنام کوچی می شناسد. زیرا کوچی ها مردمان قابل ترحمی هستند که در ادوار گذشته هرجا که می رفتند نه تنها دربرابر آنان سد ومانعی نبود بلکه ازسوی مردمان محل پذیرایی هم می شدند. کوچی ها درگذشته وهم اکنون مردمان فقیری هستند که کاشانه ای برای زیستن ندارند وروز گار آنان پشت گله های بز وگوسفنند سپری می شود. مردم کوچی درنهاد خود با هیچ قوم وملیتی دشمنی  نداشتند زیرا اولا دلیلی برای دشمنی  نداشتند وثانیا اینکه آنقدر کمرهای شان زیربار زندگی بیابانی خم بوده است که وقتی برای دشمنی ندارند. اما اکنون قضیه کمی فرق کرده است، حلقاتی که مخل امنیت عامه و طرفدار پریشانی افغانستان هستند از کوچی ها به حیث ابزار خشونت استفاده می کنند.

  اما کسانی که می خواهند املاک دولتی را تقسیم کنند؛ اینان براستی مافیای زمین اند یا مردمان ساکن غرب کابل که اکثریت قاطع شان درفقر شدید و تهی  دستی به سرمی برند؟ اگر خیلی به گذشته های دور برنگردیم همین هشت نه سال اخیر نشان میدهد که هزاره ها ومخصوصا هزاره های ساکن کابل درهمه ابعاد زندگی خود به مراتب مدنی تر از همه تبارز کرده اند. این مردم حداقل چندین راهپیمایی مسالمت آمیز را درپرونده خود دارند که یکبار با حضور یک لک نفری خود درخیابان های کابل ثابت کردند که تا چه اندازه به صلح ومسالمت ارج می گذارند. درآن تظاهرات که افغانستان نظیرآن را درتاریخ خود  ندیده بود، حتا یک پیاله هم درمسیر راه مظاهره چیان نشکست. کاری که باعث حیرت همه ونمایانگر اوج تربیت سیاسی وفرهنگی این  مردم بود.

   حال شاید برخی ها می خواهند با سوء استفاده از تهیدستی وبی پناهی اکثریت این مردم، نانی برای خود دست وپا کنند. این ها با اجیر کردن چند آدم بی بند وبار ولمپن شیشه های دکاکین مردم را می شکنند وتصاویر کاندیدان را به آتش می سوزانند. به نظر می رسد جای هیچ تردیدی باقی نیست که این کار نه برای اسکان مردمان بی خانمان ونه برای تمثیل  دموکراسی وحق تظاهرات است. چراکه تعدد نامزدان وتراکم تصاویر کاندیدان درغرب کابل گویای این مساله است که این منطقه واین  مردم بیش ازهرجا وهرکس دیگری به انتخابات وحق تعیین سرنوشت مردم توسط آرای مردم اهمیت می دهد. رویداد روزجمعه از این نظر است که نباید به حساب مردم کابل گذاشته شده،  بلکه تحقیق شود چه کسانی آب را اینگونه گل آلود نموده ومی خواهند با جان ومال وآبروی مردم بازی کنند.

غایله کوچی گری، سرانجام دامن کابل را هم گرفت

 

غایله کوچی گری سرانجام دامن شهر کابل را هم گرفت وبا آتشی که دیروز در دامنه های کوه های غربی کابل شعله ور گردید یکبار دیگر به یاد همه شهروندان افغانستان انداخت که کوچی گری، اینک از مرز یک پدیده اجتماعی وبه حیث یک شیوه زندگی قرون وسطایی عبور کرده و کاملا رنگ وبوی سیاسی گرفته است. کوچی ها آنچه را درمیدان وردک وناهور و… انجام داده بودند به  آن اکتفا نکرده ودرحاشیه غربی پایتخت با فیر سلاح های جنگی، نیشخند خونینی به دموکراسی وحکومت مردم سالار زدند.

     مردمی که رفته بودند تا مانع ساخت وساز  کوچی ها روی قبرستانی شوند که به حکم دولت آن را هدیره ساخته ومرده گان خویش را گور می کردند، اما با فیر سلاح های جنگی روبرو گردیده ودرهمان ساعات اول سه نفر زخمی ویک کشته را متحمل شدند. پس از این رویداد خونین که همراه با خود وحشت واضطراب را درتمام شهر ومخصوصا درنواحی غربی کابل داشت، مظاهره چیان خشمگین روی سرک ها برآمده ونسبت به پیش آمد صبح دیروز اعتراض کردند. مظاهره چیان درحاشیه اعتراض اصلی خود به یک مساله دیگر نیز انتقاد داشتند وآن جانبداری پلیس وتیراندازی این نیرو به سمت مردم بوده است. دهها تظاهر کننده درمسیر راه خود ازپل خشک به سمت پل سوخته، تصاویر کاندیدان را به زیر کشیده وبراساس یک گزارش تایید ناشده یک غرفه متعلق به پلیس را نیز به آتش کشیدند.

   نا آرامی های دیروز درکابل، در واقع ارمغان دو طیف از مردمانی بود که یکی خود را کوچی نامیده و صدها نفرکه تا به دندان مسلح هستند دردامنه های کوه قوریغ جابجا شده اند ودومی هم کسانی که به انارشیزم خو کرده و هر آنگاهی که در برابر پدیده های سیاسی وفرهنگی کشور، قاشق شان به ته دیک می خورد و دچار کمبود منطق می شوند دست به آشوب می زنند. طیف اولی در دامنه های قوریغ به روی مردم آتش می گشاید ودومی درکوته سنگی  با شعار های زنده باد ومرده باد به دفاتر سیاسی وفرهنگی حمله ور می شوند.

   پرسش  این است که چطور صدها نفر مسلح با استفاده ازنام کوچی تا حاشیه های شهرکابل رسیده است؟ چرا ملاتره خیل در روز روشن آدم می کشد

ونیز اینکه چرا تعداد دیگری دست به غایله آفرینی های جدیدی درداخل شهرمی زنند. به نظر میرسد

اوضاع امنیتی کشور اینک به نقطه ا ی پهلو می ساید که علامت های درشت سوال را دربرابر نیروهای امنیتی و پلیس افغانستان می گذارد. براساس گزارش بی بی سی، پلیس درحضور خبرنگاران به سمت مردم آتش گشوده است. اگر این مساله واقعیت داشته باشد، باید ازین پیشامد تاسف کرد ونگران باید بود که نکند همه چیز از دست می رود وافغانستان درمسیر بر گشت به گذشته های تلخ ورقتبار اش قرار گرفته است. عبور از اینگونه بحران ها، هوشیاری می طلبد و امید است نیروهای صالح و راستین ملی نگذارند دستاورد های مردم ودولت افغانستان، با غایله آفرینی های یک عده آشوبگر وتوطئه مدار از دست برود. این مسولیت نهاد پلیس است که دررابطه به غایله دیروزی با کمال صداقت وایمانداری تحقیق نموده وهرآن کسی را که با جان ومال وامنیت شهروندان بازی کرده است به پنجه قانون بسپارد.

 

افرادی که نباید کشته شوند

 

جنگ اگر چه پدیده ای است که مانند آتش همه چیز را فرا می گیرد و به قول معروف تر وخشک را می سوزاند اما با این هم قواعدی دارد که بناگزیر باید رعایت شوند. جنگ با تمام خاصیت های زشت ومنفوری که دارد در هر جا ودرهر سرزمینی نه تنها توجیهی ندارد بلکه به مثابه یک پدیده زشت که درجریان آن بسا اعمال غیر انسانی صورت می گیرد، مورد انزجار وتنفر مردم است.

    درافغانستان اما جنگ، نسبت به هرجای دیگر دنیا زشت و نفرت انگیز شده است؛ دراین جنگ نه تنها نظامیان وکارمندان حکومتی آماج قرار می گیرند بلکه بیشترین تلفات متوجه افراد ملکی وغیرنظامیان است. کشتار افراد ملکی ظاهرا درصدر کار جوانب جنگ درافغانستان قرارگرفته است. جنگجویان بی هیچ ابایی وبدون کمترین  رحم ومروت انسانی دست به قتل مردمانی می زنند که درهیچ دین وآیینی گناهکار نیستند. کشتن اطفال، زنان وپیرمردان درجریان جنگ ها شدیدا از دید دین مقدس اسلام منع قرار داده شده وهماره برای حفظ وصیانت مردمان بیدفاع تاکید شده است.

   خشونت هایی که درافغانستان برمردم تحمیل می شود مانند شعله های سرکش آتش است که همه را فراگرفته وبه کام مرگ می برد. اینجا نه براطفال رحم می شود ونه برزنان. کارمندان صحی وامداد رسان نیز درزمره کسانی قرار می گیرد که بر آنان رحم نمی شود. کشته شدن ده تن کارمند صحی یک موسسه که برای تداوی چشم در دورترین  نقاط کشور سفرمی کردند غیرقابل توجیه است. این افراد اگرچه متهم به تبلیغ عیسویت ازسوی طالبان شده اند اما باید پرسید که براساس چه حکمی زنان نیز به رگبار بسته می شوند درحالی که درصدر اسلام، کفار درهمسایگی مسلمانان درکمال امنیت  وآرامش زندگی می کرده وزنان شان مورد حرمت واحترام بوده  است.

   شاید عمده ترین دلیل این نوع قصاوت ها و بی رحمی ها تنها این مساله باشد که مخالفین مسلح می خواهند به هرشکل ممکن، ترس وهراس را درمیان مردم بیافگنند وبرای انجام این کار حتا این مساله هم یاد شان برود که خود شان هم مسلمان هستند. آنانیکه دست به اینگونه اعمال می زنند باید بدانند که روح اسلام وسیره پیغمبر خدا با این نوع رفتار وکردار به شدت مخالف است واز انجام آن همه را برحذر می دارد.

    کشته شدن کارمندان صحی به هربهانه ای که باشد نفرت انگیز است زیرا آنان به مردمی کمک می رسانند که درمیانه رنج های بی شمار فقروجنگ وناداری گیر مانده اند. اگر برای درمان دردهای مردمان فقیر ومرض نقاط دور دست کشور هم شده نباید امداد رسانان مورد حمله وستم قرار بگیرد. طالبان ودیگر گروه های مسلح مخالف اگر واقعا از دین اسلام پیروی می کنند باید طوری رفتار نمایند که رافت ورحمت دین اسلام را تبلیغ وبه نمایش بگذارند و برای رسیدن به اهداف سیاسی، دین را آله وابزار خشونت وکشتار نسازند. کشته شدن افراد ملکی وغیرنظامی درهیچ منطقی روا نبوده وانتظار این است که داعیه داران اسلامی بیشتر به این موضوع اهمیت دهند. زیرا درغیر این، آنچه باقی می ماند بی آبرویی وملامتی است وبس.

 

آمار بلند تلفات ملکی

 

گزارش تازه کمسیون مستقل حقوق بشر آمار بلندی از میزان تلفات افراد ملکی ارائه کرده است که فوق العاده نگران کننده است. در گزارش آمده است که طی هفت ماه اول سال جاری یک هزار وسیصد تن از افراد ملکی به اثر عملیات های تروریستی مخالفان دولت ونیز عملیات های نظامی قوای داخلی وخارجی از بین رفته اند. گزارش وضاحت می دهد که این رقم در مقایسه با هفت ماه اول سال گذشته بیست ودو درصد افزایش را نشان میدهد.

  در بلند رفتن آمار تلفات افراد ملکی هرد و جانب جنگ مقصر شناخته شده اند؛ هم طالبان که بی هیچ باکی از قوانین بشری ودستورات دینی به قتل عام افراد ملکی می پردازند وهم نیروهای امنیتی داخلی وخارجی که درعملیات های شان بر اثر سهل انگاری و عدم توجه به جان ومال مردم باعث تلفات می شوند. یقینا این  گزارش حکایت تلخ ودوامدار مصیبت های جامعه افغانی را برملا می کند. این تعدا د کشته صرف طی یک ماه بیانگر عمق فاجعه انسانی است که متاسفانه کماکان دراین  کشور ادامه دارد وغم انگیز تر آنکه هیچ یک از جوانب جنگ وقعی به حیات مردم نمی گذارند. درکنار اعلام این آمار تکان دهنده، موضوعات دیگری نیز درافغانستان جریان دارد که هرکدام به نوبه خود می تواند سبب پریشانی های بیشتر مردم باشد. مساله مذاکره صلح با طالبان یکی از مسایلی است که شدیدا به نگرانی های زنان افزوده و این قشر را در معرض آسیب های جدی قرار داده است. زنان اگر چه مدام به این مساله تاکید می کنند که در روند مذاکرات نباید به حق وحقوق آنان لطمه ای وارد شود، اما چنانچه دیده می شود تفکرات افراط گرایانه وزن ستیز درکشور به حدی هست که نگرانی های زنان را توجیه کند. شاید برای جامعه جهانی وافغانی این خبر حیرت انگیز باشد که گروه طالبان در ولسوالی قادس ولایت فاریاب یک زن بیوه را به جرم باردار شدن به دار آویخته است. این موضوع بدون اینکه به مراجع قضایی وقانونی ارجاع شده باشد صرف به دستور یک شخص که معلوم نیست چه اندازه از اسلام ودستورات دینی معلومات دارد به دار آویخته می شود. از ینرو است که نه مذاکره برای صلح بلکه مبانی افراطی طرز تفکر طالبانی است که نصف پیکر جامعه افغانی را از ترس می لرزاند.

   با توجه به جریاناتی که درداخل وخارجی از افغانستان مشاهده می شود، این مساله برای همه طر ف های درگیر درجنگ باید اهمیت داشته باشد که توجه به صیانت ازجان ومال مردم ملکی می تواند مستمسک خوبی برای رسیدن به یک هدف سیاسی است. بناگزیر هرجریانی که به مردم اهمیت نمی دهد به همان مثابه جریان افول خود را بدست خویش رقم خواهد زد. توجه به رعایت موازین بین المللی جنگ، یکی از راه های جلوگیری از تلفات  ملکی درجریان جنگ ها می باشد.

سیلاب های تشویش آفرین

حجم گسترده اخبار تلفات سیل درپاکستان، مردم افغانستان را هم به تشویش انداخته است. مضاف به اینکه تا کنون بیش از هفتاد نفر درولایات مختلف کشور به اثر سیلاب ها جان های شان را ازدست داده، خانه ها تخریب وصدها جریب زمین مزروعی وباغات میوه ازبین رفته است. بارندگی های چند روز اخیر درولایات خوست، لغمان، میدان وردک و ... اثرات مخربی روی زندگی عادی مردم گذاشته و دربسیاری از نقاط دیگر مردم در اضطراب به سر می برند. کابل هم شاهد سیلاب هایی بود که کف رودخانه خشک کابل را جاروب کرد واین سیل که از دره للندر واز ولایت میدان وردک سرازیر شده بود، صدها خانواده را که باشنده گان کنار دریای کابل هستند آواره کرد.

   مناطق گلباغ، چهلستون تا پل گذرگاه وپل باغ عمومی، نقاطی هستند که شدیدا از ناحیه سیل آسیب پذیراند. طوری که در روز اول جریان سیلاب ها مشاهده شد خیلی کم مانده بود که سیلاب ها از ظرف رودخانه سرریز کرده وسرک های حاشیه رود را بپوشاند. از همین رو از یک شب قبل آن پلیس کابل تدابیر امنیتی واطلاع رسانی ویژه ای را روی دست گرفته ومردم را از آمدن سیل باخبرساخته بود. هوشیاری واقدام به موقع پلیس باعث شد خوشبختانه جریان این سیلاب حداقل درکابل تلفاتی را ببار نیاورد. از این رهگذر بسیاری از شهروندان کابل اداره پلیس را می ستایند که اقدام به موقع وفوری کرده اند. دراین بین اما معلوم نیست که کمیته حالات اضطرار چه کرده است؛ نهادی که وظیفه دارد درجریان وقوع حوادث طبیعی وبلایایی مانند سیل وزلزله ، بیشتر ازهرنهاد دیگر فعال ومتحرک باشد.

   خسارات ناشی ازسیلاب ها در سطح ولایات کشور اگر چه خوشبختانه به اندازه  آنچه در پاکستان اتفاق افتاده نیست، اما وقوع این رویداد هشدار بزرگی برای نهاد های مسول واز جمله کمیته حالات اضطرار و سره میاشت است. زیرا با وجود ابری بودن هوا و فصلی که درآن قرار داریم، امکان این وجود دارد که بارندگی های شدیدتری صورت گرفته وباعث جریان سیلاب شود. ازینرو ایجاب می کند نهادهای مسول از هم اکنون تدابیر جدی را روی دست بگیرند تا درصورت وقوع حادثه بتوانند پاسخگوی مردم آسیب دیده باشند. به نظر می رسد با وجود امکانات  اندکی که افغانستان دراختیار دارد ومعمولا راه های مواصلاتی نیز به شدت آسیب پذیر هستند وامکان قطع آن می رود خوب است ازهمین حالا درمراکز برخی از ولایات، امکانات اولیه از قبیل غذا وادویه جابجا گردد.

    حادثه طبیعی سیل درپاکستان که تا کنون صدها کشته برجا گذاشته است، یک مساله انسانی وباعث تاسف شدید است. اقدام دولت افغانستان درکمک به سیل زده گان پاکستانی واعزام چهار هلیکوپتر کارمند صحی وادویه به آن کشور قابل ستایش است ولی این مساله اهمیت دارد که بدانیم دولت افغانستان خود چه تدابیری برای اینگونه حوادث درداخل کشور دارد.

واشنگتن، وطعنه های اسلام آباد

 

آصف علی زرداری رئیس جمهورپاکستان درسفر دوروزه ای که به فرانسه داشت طی گفتگویی با روزنامه لومند گفت جامعه جهانی که پاکستان نیز جزو آن است درحال باختن جنگ به نفع طالبان است. این گفته ها اینک با واکنش فوری کاخ سفید روبروشده است. سخنگوی قصر سفید با لحن آرام اما محکمی گفته است که فکر نمی کند رئیس جمهمور باراک اوباما با آصف علی زرداری دراین مورد موافق باشد.

    واکنش کاخ سفید دربرابر گفته های آقای زرداری همزمان است با دستور العمل های جنرال دیوید پیتریوس خطاب به نظامیان امریکایی که درآن نقاط قابل توجهی دیده می شود. آصف علی زرداری گفته است که جامعه جهانی برای بدست آوردن دل ودماغ مردم افغانستان کاری نکرده است اما قوماندان ناتو خطاب به سربازانش می گوید که عینک های سیاه را ازچشم های تان بردارید وبا مردم افغانستان نزدیک شوید. پیتریوس نکته های جالب دیگری هم دارد که ناظرین سیاسی ونظامی معتقداند کاش این دستورالعمل ها ازسال های پیش گفته ودرنظر گرفته می شد. بطور نمونه دراین دستورالعمل گفته شده است که باهمکاران افغان تان مشوره کنید و درهماهنگی با آنان دشمن را ضربه بزنید؛ کاری که قبلا متاسفانه درنظر گرفته نشده بود واینک این مساله به گونه چالش های کلانی دربرابر قوای ائتلاف تبارز کرده وحتا موجب طعنه های پاکستان نیز شده است.

    درپیوند با اظهارات رئیس جمهورپاکستان دو مساله دیگر را نیز نباید نادیده گرفت یکی اینکه افشای هزاران اسناد سری اردوی ایالات متحده اینک برای جهانیان روشن کرده است که دم دراز نا امنی های افغانستان ونفوذ روز افزون شورشگری از کدام آبشخور تغذیه می شود وسازمان استخبارات پاکستان دراین مساله به حیث  ردیف اول معرفی شده است. حال آیا صحبت های زرداری را واکنشی به این مساله بدانیم ویا اینکه براستی جامعه جهانی درحال باختن است. دو دیگر اینکه بعداز افشای این اسناد واکنش مقامات حکومت افغانستان هم باید حلاجی شود. سخنگوی حامدکرزی درنخستین واکنش ها گفت این مساله حقانیت موضع افغانستان را ثابت کرد. وزیردفاع ملی  نیز اظهارداشت حالا جامعه جهانی پذیرفته است که مشکل افغانستان درکجا است. ازهمه مهم تر اینکه رئیس  جمهور با قاطعیت ابراز داشت من بار ها گفته بودم که تروریز م دردهات افغانستان نیست. جنگ را ازدهات به پناهگاه ها ومراکز تمویل تروریزم منتقل کنید.

   با این همه،فرصتی  پیش روی جامعه جهانی ودولت امریکا قرار دارد وگذشت زمان ثابت می کند که آصف زرداری درست می گوید ویا اینکه دستورالعمل های پیتریوس جواب عملی به طعنه های پاکستان خواهد داد. درحال حاضر این دولت افغانستان است که درجایگاه نظاره بر حقانیت مواضع خود ولی درمحراق بحران تروریزم قرارگرفته است.

گام های عملی برای گفتگو

 

دولت افغانستان، به اقدامات عملی برای گفتگو متوسل شده است. طرح حذف نام های سران طالبان از فهرست سیاه ملل متحد، برای آغاز گفتگوهای صلح یک گام به جلوشمرده می شود. چندروز پیش نام پنج نفر از شخصیت های شناخته شده طالبان از این لیست کنار گذاشته شدند. اگرچند دونفراین افراد اینک زنده نیستند اما نفس عمل نشان داد که دولت درراستای انجام مذاکره برای صلح گام های عملی برمیدارد.

    اکنون نام ده نفر دیگر نیز حذف شده است؛ کاری که سازمان ملل متحد با انجام آن، به پیشنهادهای صلح آمیز دولت افغانستان اعتبار داده است. اما این آغاز پیمایش راهی است که ظاهرا یکطرفه می نماید. هنوز یک صدوسی ودونفردیگر ازگروه طالبان درلیست سیاه موجود است. شاید تلاش برای حذف این نام ها نیز کماکان ادامه یابد. اقدامات عملی دولت برای آوردن صلح اگر چه درعرف دیپلماتیک واز دید افکار عمومی، قابل توجیه بوده ونیت صادقانه حکومت افغانستان را به نمایش می گذارد اما باید دید که طالبان ودیگرگروه های مسلح مخالف تاکنون چه واکنش هایی داشته اند. زمانی که نام پنج نفراز لیست حذف شد، عبدالسلام ضعیف یک مقام طالبان که خود از این لیست حذف شده است با سخنان احتیاط آمیزی گفت که این فقط یک آغاز است ودیده شود که چه خواهد شد. وی اگر چند بصورت تلویحی این اقدام را ستود اما روی مواضع همیشگی گروه طالبان تا حدی اشاره های واضحی داشت. آقای ضعیف گفته بود که شخص او دیگر مشکلی با ا یالات متحده امریکا ندارد وهرچه بوده در دوران گوانتانامو وبعداز آن حل شده است. اظهارات وی که به صفت مهمان درشهرکابل به سرمی برد، نتوانست ازحجم حملات طالبان مسلح بکاهد؛ طوری که همه می دانند بعداز حذف نام های ضعیف و….بود که حمله گسترده ای بر ولسوالی برگ متال درولایت نورستان ازسوی گروه طالبان سازماندهی شده وحتا این ولسوالی برای مدت کوتاهی به تصر ف آنان درآمد.

      دیروز وهمزمان با اعلام حذف نام های دیگری از طالبان از لیست سیاه، این گروه عملیاتی را علیه پایگاه ناتو درقندهار انجام داد. طالبان اگرچه نتوانستند به ورود درداخل پایگاه موفق شوند اما با انفجار دادن یک تراکتور مملو ازمواد انفجاری واستعمال نارنجک انداز ها وهاوان، توانست این پیام را برساند که حذف نام های ده نفر ازسوی ملل متحد هنوز برای آنان ناکافی است. سازماندهی حمله ازسوی طالبان برمهم ترین پایگاه ناتو شاید این معنا را نیزداشته باشد که طالبان کماکان برخروج قوای خارجی تا کید می کنند. کاری که تنها با رفتن نیروهای هالندی تحقق نیافته ودر صدر لیست طالبان، قوای نظامی ایالات متحده امریکا است.

 

رابطه های برخی نامزدان با سفارتخانه ها

 

برای اولین بار نیست که سخن از رابطه برخی از افراد واشخاص با سفارتخانه های خارجی زده می شود. اینبار اما روی این مساله که تعدادی از نامزدان ولسی جرگه با سفارتخانه های خارجی رابطه دارند، در ارگ ریاست جمهوری جلسه ای تشکیل شده واز این بابت اظهار نگرانی شده است. دراین جلسه حامد کرزی رئیس جمهور به ریاست عمومی امنیت ملی وظیفه سپرده است تا این ماجرا را تحقیق ودنبال کند.

   برای مردم افغانستان مثل آفتاب واضح است که برخی ها برای این کاندید شده اند که دستورات برخی از سفارتخانه های خارجی را اجرا نمایند ورنه خود می دانند که رای نخواهند داشت. درانتخابات های گذشته هم این کار انجام شده بود اما هیچ گاهی به گونه رسمی واز زبان مراجع بالای دولتی اظهار نشد. مثل اینکه حالا کمی قضیه فرق کرده است. دولت افغانستان خود را درمرحله ای می بیند که روی یک موضوع چالش برانگیزی که حتا قبل ازین نامی ازآن برده نمی شد بحث وگفتگو می کند. براستی هم باید اینگونه باشد زیرا افغانستان اینک کشوری است که از خود قانون اساسی داشته ودارای یک  نظام حکومتی مشروع است که سیاست های داخلی وخارجی آن درپرتوقانون اساسی کشور تعریف شده است. دراین میان اگرکسی پیدا می شود و با داشتن رابطه های پنهان وآشکار با خارجی ها می خواهد داخل متن سیاست درکشور شود، یقینا مستلزم آن است که از آنان پرسیده شود که چطور این کار را انجام می دهند وبرای چه نیتی پشت دروازه های سفارتخانه های خارجی می ایستند؟

    درحالیکه مدت اندکی تا برگزاری انتخابات ولسی جرگه باقی است، در ودیوار شهر ازعکس ها وتصاویری مملو شده است که بدون شک اکثریت قاطع آنان نه در محافل سیاسی ونه درراستای خدمت به مردم افغانستان حرفی برای گفتن دارند؛ برخی از این  نامزدان بسیار محترم در دوره قبلی هم بر چوکی نماینده گی ملت لمیده بودند اما درطول چهارسال گذشته حتا چهار حرف برای مردم از زبان شان بیرون نیامده است. برخی هم تازه به کاروان نامزدان پیوسته اند که این دسته به کته گوری های مختلفی تقسیم می شوند. شاید درمیان آنان کسانی باشند که ازتجربه وسواد کافی برای نماینده گی مردم برخوردار باشند اما یقینا طیف گسترده ای را کسانی تشکیل می دهد که فقط می خواهند از این طریق آب ونانی بدست آورند. اگر اینطور نیست پس باید پرسیده شود که رای مردم درسفارتخانه های خارجی نیست وآنان برای چه بدانجا می روند.

   اگرچند که انتخابات یک پروسه کلان ملی است که می باید بدون دخالت دولت برگزارشود اما مثل اینکه نباید ایجابات ملی را هم ازیاد برد. منافع ملی این را می طلبد که یک شهروند افغانی با کمال صداقت و بدور از شایبه های رابطه با خارجی ها درپروسه انتخابات  شرکت جوید ودرصورت اثبات این نوع رابطه ها، نیروهای امنیتی به خود حق خواهد داد که موضوع را تحت پیگرد قانونی قراردهد.

نحوه مصارف کمک ها چگونه خواهد بود؟

 

وزارت مالیه کشور با طرح استخدام دهها مشاور خارجی برای ادارات مختلف کشور می خواهد درنحوه مصارف پنجاه فیصد کمک های جامعه جهانی که درکنفرانس کابل وعده شده بود ایجاد موثریت کند. این طرح درماهیت خود مهم وکارا به نظر می رسد اما درحاشیه خود، نگرانی هایی را هم به همراه دارد؛ این مساله همیشه مورد انتقاد رسانه ها وافکارعمومی بوده است که طی سالیان  گذشته وجود دهها مشاور خارجی درادارات مختلف کشور نه تنها سبب پیشرفت ومصرف درست کمک ها نشده است بلکه درمواردی معاش های گزاف این مشاورین از آدرس ادارات افغانستان، شک وتردیدهای کلانی را ببار آورده است. برخی ها معتقد اند با معاش یک مشاور خارجی می توان حداقل ده افغان تحصیلکرده را جذب بازار کار وخدمت به کشور کرد. دراین اواخر بعد ازَآنکه گزارش داده شد میلیارد ها دالر از افغانستان خارج شده است، یکی از جاهایی که بیشتر گمان ها برآن متمر کز شد دفاتر مشاورین  خارجی بود.

   مصرف پنجاه فیصد کمک های جامعه جهانی که درکنفرانس کابل بیش از شصت کشورجهان ودوازده سازمان بین المللی روی آن توافق کرده است براستی کار مهمی برای امروز وفردای افغانستان شمرده می شود. دولت افغانستان همواره با این انتقاد روبرو بوده که طی سالیان گذشته نتوانسته است از میلیارد ها دالر کمک جامعه بین المللی به صورت درست استفاده کرده وحتا کمترین زیربناهای اقتصادی وضروری کشور را پایه ریزی کند. درآخرین واکنش به نحوه مصارف کمک ها، اشرف غنی احمدزی که مدیریت کنفرانس کابل را به عهده داشت می گوید که حکومت تا کنون نتوانسته است حتا یک بند برق یا آبیاری درکشور اعمار نماید. این انتقاد اگر چند که با لحن آرامی مطرح شده است اما واکنش محمد اسماعیل وزیر انرژی وآب که گفته است افغانستان برای اعمار بندهای آب وبرق به زمان های طولانی نیازمند است، می توان به این مساله پی برد که متاسفانه علیرغم کوتاه بینی ها وکم کاری هایی که دولت افغانستان تا کنون درحصه اعمار زیربناها درکشور داشته است هیچ گونه هماهنگی واشتراک فکری نیز بین کارگزاران حکومتی مشاهده نمی شود. مبلغی را که هم اکنون دولت افغانستان به کشورهای همسایه از بابت تورید برق می پردازد رقمی نیست که آن را بتوان نادیده گرفت. چه اینکه با این مقدار پول می شد حداقل یک بند برق دریک گوشه ای از کشور ساخت درحالیکه برق وارداتی نیز به صورت درست وعادلانه حتا بین شهریان کابل توزیع نگردیده است.

      طرح استخدام مشاورین خارجی اگر چه یک ضرورت اجتناب نا پذیر می باشد اما دقت وکنترل روی کار کردهای َآنان نیز وظیفه ای است که کارگزاران اقتصادی حکومت تا آخر آن را به عهده خواهد داشت. چرا که دراکثر موارد ثابت شده است که از یک مشاور خارجی کرده یک افغان تحصیلکرده خود ما به خوبی توانسته است ازعهده کارهای مسلکی اش برآید.

رسانه ها ومسولیت های ملی

 

با آغاز حکومت فرایند بن درافغانستان، یکی از دستاوردهای قابل ملاحظه ومهمی که مردم افغانستان نصیب گردید، بدون شک رشد سریع وچشمگیر مطبوعات ورسانه های صوتی وتصویری بود. رشد رسانه های جمعی درافغانستان کار اندکی نیست که کسی بخواهد از آن چشم پوشی کند؛ کشوری که درطول تاریخ خود با محدودیت های اطلاع رسانی مواجه بوده است، به یکباره به این مهم دست یافته وانعکاس واقعیت ها وحقیقت های روزمره درکشور را از رهگذر آزاد ی بیان وآزادی های مدنی به مشاهده گرفتند. اطلاع یابی مردم از جریانات سیاسی وامنیتی درکشور، تنها کار ووظیفه رسانه های جمعی نبوده بلکه فرهنگ سازی وتابو گریزی های اجتماهی نیز از کارکردهای مطبوعات ورسانه های همگانی بوده است.

    دراین میان اما ودر شرایطی که رسانه ها رشد قارچ گونه داشته اند، برخی از رسانه ها توانسته اند بطور صحیح ودرست براساس ذایقه وخواست مردم افغانستان اطلاع رسانی نمایند. اگرچند که گاهی کارآنان نیز با مشکلاتی مواجه بوده اما تعهد ملی رسانه ها درراستای منافع ملی کشور مهم وقابل ستایش ارزیابی می شود. رسانه های همگانی درپرتو قانون اساسی افغانستان که درآن زبان ها رسمیت یافته ومذاهب اسلامی به رسمیت شناخته شده است، درطی هشت سال گذشته کارکردهای قابل ارجی از خود ارائه داده اند. یقینا در راه اطلاع دهی به مردم، اهالی رسانه همانطوریکه همه میدانند مدام با خطرات وچالش های فراوانی روبرو بوده است. آخرین گزارش اداره مراقبت رسانه ها این مساله را واضح می سازد که ظرف ده سال بیش از بیست نفرخبرنگار جان های خود را از دست داده وچه بسا درموارد متعددی خبرنگاران با تهدیدهای گوناگون روبرو بوده اند. با این همه اما اگر بیوگرافی رسانه های افغانی طی سال های گذشته خوانده شود دیده می شود که اکثرا با دستاوردهای مهم کار روزنامه نگاران وخبرنگاران روبرو می شویم.

      در گزارش اداره مراقبت رسانه ها اگر چند دولت افغانستان در زمینه مشکل آفرینی درراه خبررسانی واطلاع دهی نام برده شده است اما بدون شک این مطلب را نیز همه به خاطر می آورند که اصولا کار وخدمات رسانه ها در فرایند همین نظام شکل وگسترش یافته است. زیرا دردوران طالبان حتا ارائه تصویرحیوانات قدغن شده بود درحالی که دراین دوره با انبوهی از اطلاعات جمعی مواجه می باشیم وصد البته که این مطلب به مفهوم نادیده پنداشتن وجایب دولت دربرابر کار رسانه ها نیست.

    درمیان رسانه ها گاهی دیده شده است که برخی به تعمد خواسته اند از وظیفه اصلی شان که همانا اطلاع رسانی درست وغیرجانبداراست فاصله بگیرند. اگرچه نمی شود تمام دلایل این کار را دریک نوشته کوتاه آورد اما این حقیقت را نباید نادیده گرفت که مردم افغانستان درطول تاریخ ودرتمام رخدادهای بزرگ ملی درکنار هم بوده وهیچگاهی بین آنان بحث های مذهبی ولسانی مطرح نبوده است. رسانه هایی که دراین اواخر اقدام به اینگونه تحریکات می نمودند شاید درسایه آزادی هایی بوده است که به کار رسانه ای درافغانستان به آن دست یافته ایم. مگر افکار عمومی همواره این حقیقت را به اصرار باز گو کرده است که آزادی بیان وآزادی های رسانه ای درهرکشوری خط قرمزهایی دارد که از آن جمله درنظر گرفتن منافع علیای کشور، مصالح مردم وحفظ وحدت ملی است. برخورد شایسته دولت با این چنین رسانه ها، درواقع پا فشاری برهمان اصولی است که طی قرن ها زندگی اجتماعی وسیاسی افغان ها را رنگ ورونق داده است. مردم افغانستان هرگز این را نمی پذیرد که به بهانه آزادی بیان، با باورهای دینی واجتماعی شان بازی شود.

سرانجام همه چیز افشا خواهد شد

 

ارائه نودهزار مدرک سری مربوط به عملکرد اردوی امریکا درافغانستان ونقشه کشی های آن درمنطقه ازسوی یک سازمان غیردولتی به نام ویکی لیکس به نیویارک تایمز وگاردین، موج عظیمی از حدس وتبصره های مطبوعاتی وسیاسی را  درکشورهای جهان وخود ایالات متحده امریکا برانگیخته است. درز نود هزارمدرک سری ارتش امریکا با واکنش سریع کاخ سفید روبروه شده وجیمزجونز مشاور امنیت ملی آن را کار غیرمسولانه خوانده وگفته است که این کار هیچ تاثیری برتعمیق روابط امریکا با افغانستان وپاکستان ندارد.

  گفته های جمیزجونز در واقع اولین واکنش رسمی حکومت امریکا با گزارش ویکی لیکس است اما طوری که از قراین فهمیده می شود درافغانستان هم نگرانی هایی را ببار آورده است. افشای هزاران سند سری عملکرد اردوی امریکا که شامل کشته شدن غیرنظامیان، رابطه استخبارات پاکستان با گروه طالبان ونقشه کشی برای قتل وترور رهبران افغانی می شود شاید یکی از کم نظیرترین رخدادهای امنیتی سیاسی درقرن حاضر است. اگرچه کشورهای بزرگ دنیا هر یک قرن، برخی از اسناد تاریخی سیاسی خودرا افشا می کنند اما گزارش ویکی لیکس به احتمال زیاد انگیزه های پنهان دیگری دارد که به زودی آن هم در رسانه ها درز وفهمیده خواهد شد. این مساله که طالبان چگونه به سلاح های ضدهوایی حرارت جو دست یافته اند وچه کسانی درافغانستان در رده رهبری اقوام کشته شده است هرکدام معماهایی اند که شاید بعدازین رازگشایی شوند.

   قدرت گیری دوباره طالبان وناکامی مبارزه با این گروه که ازسوی چهل کشورجهان درافغانستان پیش برده می شود شاید یکی از موارد دیگری باشد که گزارش ویکی لیکس به آن پرداخته باشد. اینجا درافغانستان به دلیل نوپایی مطبوعات ورسانه ها شاید عامه مردم به درستی از آنچه روی پرده های سیاست می گذرد چیزی را متوجه نشوند اما دردنیای بیرون از افغانستان قضیه فرق می کند. اینک می توان حدس زد که چرا یک سناتور امریکایی قسم خورده بود که دیگر حتا یک سنت به افغانستان کمک نمی کند. بارها دولت افغانستان مورد نکوهش وملامت ایالات متحده وبعضا دیگر کشورهای کمک کننده قرارگرفته است. برخی ها حتا مساله خروج نیروهای امریکایی وجدول زمان بندی آن را نوعی تهدید برای افغانستان به حساب می آورند. این موضوع گاهگاهی ازدهان برخی مقامات ناتو هم شنیده شده است که تبلیغات برای خروج ممکن است به سود مخالفین دولت افغانستان تمام شود اما چنانچه افکار عمومی بدان رسیده است اینکه پشت پرده های کارزار سیاست ونظامی گری درافغانستان، سناریوهای دیگری نوشته می شود که معلوم نیست کی نمایش داده خواهد شد.

    افغانستان، حداقل درسه دهه گذشته با این نوع بازی ها روبرو بوده است؛ بازی هایی که به بی خانمانی میلیون ها افغان وکشته شدن میلیون ها تن دیگرانجامیده است. اکنون آیا زمان آن فرارسیده که مردم افغانستان با درک سیاست های جهانی درقبال خود، به تمثیل نمایشنامه های دیگران خاتمه بدهد؟

تلفات پلیس نگران کننده است

 

همزمان با تشکیل شورای عالی صلح که به تاسی از فیصله های جرگه ملی مشورتی صلح صورت می گیرد، متاسفانه درنقاط مختلف کشور، آمار تلفات پلیس سیرصعودی داشته است. درست به همین تناسب تلفات افراد ملکی وگراف نا امنی دربخش های مختلف کشور بالا رفته است. طبق آخرین آمار داده شده فقط طی هفته اخیر بیش ا ز بیست نفر پلیس به اثر انفجار ها ویا نبرد های رویاروی با مخالفین دولت کشته شده اند. رقم تلفات اخیر پلیس نشان میدهد اوضاع امنیتی درسطح کشور به شدت خراب شده است. این تلفات که مسولین آن را بر زبان آورده اند از سویی همزمان با سقوط برگمتال نیز شده است؛ ولسوالی که یکبار پیش از این هم به دست طالبان افتاده بود.

     گذشته نشان داده است هرباری که حرف از صلح وامنیت به میان می آید متاسفانه چیزی که به صورت فوری چهره می نمایاند همانا جنگ ونا امنی است. بعد از تدویرجرگه ملی مشورتی صلح که انتظار می رفت مخالفین مسلح دولت دربرابر منطق انسانی وصلح طلب حکومت، واکنش مثبت داشته باشد اما گروه های مخالف برعکس به میزان خشونت وکشتار ها افزوده اند. اینک شورای عالی صلح به فرمان رئیس جمهور کرزی تشکیل شده وقرار است به زودی با ترکیب خوبی از اقشار مختلف مردم افغانستان به کار خود آغازنماید. این مساله اگر یک گام عملی ازسوی دولت درراستای مصالحه شمرده می شود، درکنار آن آزادی بیش ازسی نفر از نفرات طالبان از زندان های کشور نیز می تواند گام مهمی به حساب آید که دولت خواسته است به نیت های صلح طلبانه اش جامه عمل بپوشاند. با این همه اما مخالفین تمام اقدامات دولت را به سخریه گرفته واخیرا طی اعلامیه ای پیشنهاد صلح ازسوی حامد کرزی رئیس جمهور را مسخره کرده است. دراعلامیه طالبان گفته شده که دولت کابل گودی گگ امریکا است وطالبان به هیچ وجه با این دولت مذاکره نخواهدکرد. طالبان تا آنجا پیش رفته اند که اینک کم کم بزرگترین تحلیلگران سیاسی را با خود می کشانند. اخیرا احمد رشید نویسنده پاکستانی گفته بود که وقت آن فرا رسیده است که با طالبان مذاکره شود. او تصریح کرده است که ترجیح میدهد برای مذاکره خود امریکایی ها پا پیش بگذارند. آیا این، به معنای تایید موضع طالبان درمعرفی دولت افغانستان به زعم آنان نیست؟

      درشرایطی که صحبت از به عهده گرفتن مسولیت های امنیتی توسط قوای داخلی می شود وخارجی ها نیز مکررا این موضوع را به خورد رسانه ها می دهند، اما واقعیت های جامعه افغانی وظرفیت وتوانایی نیروهای امنیتی داخلی عکس این خواسته را ثابت می نماید. تلفات بالای پلیس نشانگر این مساله است که تا هنوز خیلی زود است تا دولت افغانستان ترغیب به گرفتن مسولیت های امنیتی شود. چیزی که حامد کرزی رئیس جمهور با قاطعیت گفته است تا سال 2014 نیروهای داخلی می تواند به طور کامل مسولیت هایش را به عهده بگیرد. حالا واقعیت درچیست ؟ به نظر می رسد تلفات اخیر پلیس، اندکی به نگرانی های همیشگی مردم افزوده است. چه اینکه دربرخی موارد این نیروهای پلیس هستند که از کمبود پرسونل کافی وعدم تجهیزات جنگی درمیادین نبرد رنج می برند. مثال واضح این مساله برگ متال درنورستان است.