عقده های تلخ ومتراکم

 

گفته می شود دولت ازچهل روز پیش جریان منازعه کوچی ها وساکنان کابل را میدانسته است. اما طی چهل روز هیچ اقدامی ولو سمبلیک برای رفع منازعه نه ازسوی دولت ونه از سوی وکلای مردم صورت نگرفته است. دراین میان مردم ساده دل وبی بضاعت که ازخدا لقمه نانی می خواهند وسرپناهی، با شنیدن اینکه زمین های دامنه کوه قوریغ توزیع می گردد، با بیل وکلنگ به آنجا می روند. همزمان با هجوم مردم درتپه های غرب کابل، دهها رنجر پلیس درساحه مستقر می شود واز بالا تک فیرهای پیکا به روی مردم شروع می شود. این مردم اند که براستی نمیدانند چه نمایشنامه ای برای شان نوشته شده که مجبور اند آن را بازی کنند.

   مافیای زمین وآنانیکه از آدرس همین مردم کاخ ها ساخته وشهرک ها بنا کرده اند، بی هیچ توجه به حرمت وارزش خون جوانان غرب کابل، توسط تلفون های شان درصدد می افتند کاری کنند که حداقل برای مدتی از یاد مردم برود که از آنان بپرسند آیا این شهرک ها هم از درک توزیع خود سرانه آباد شده است؟ دهها میلیون دالر سرمایه بالاخره نیازمند چرخش وگردش است. گاهی که این همه پول بی کار وبدون معامله باقی بماند واضح است که صاحبان عاقل آن تدبیری برای گردش وافزایش درآمد شان خواهند کرد. برای این کار سرمایه دارانی که از آدرس این مردم پول وپله جمع کرده اند، هیچ چیزی برای شان مهم نیست حتا ریختن خون جوانان هجده ساله ای که نه نان دارند ونه خانه. تحریک احساسات این قشر برای ساستمداران کار کشته ای که حداقل سه دهه است زر می اندوزند کار ساده است.

  از دیگر سو اما تنها این ها نبودند که به خیابان  آمدند وبرای مطالبه حق مشروع شان  قیرهای سرک را با خون شان رنگ کردند، بلکه طیفی از اوباش ودستور بگیر دیگر نیز با استفاده ازنام مردم برچی به شکستن وویران کردن پرداختند. مردمانی که هیچ شباهتی با ساکنان برچی ندارند درکوته سنگی به مارکیت ها ودکان ها حمله کردند ودرکوته سنگی همراه با خشونت  وخشم وبی بندوباری شعار مرگ برهزاره هم سر دادند. شکی نیست  که دریک هرج ومرج، فرصت به دست کسانی می افتد که درماهیت خود عقب مانده های فکری وفرهنگی هستند. این طیف ازجامعه به هیچ چیزی پایبندی نشان نمی دهند. برای آنان مهم این است که از کجا وچه چیزی را می توانند چور وچپاول کنند. اما این  نکته را نیز نباید ازیاد برد که همین قشر شعارسیاسی سرمی دهد وبرای برگشت به دوره انارشیزم از شعارهای سیاسی کار می گیرد.

   به نظر می رسد بی عدالتی های مفرط درجامعه، عقده های تلخ ومتراکمی را ایجاد کرده وسبب فاجعه ای شده است که متضررین اصلی آن بازهم همین مردم بی بضاعت وفقیراست. دراین میان وظیفه حکومت است که با درایت ومدیریت صحیح وبا ایجاد اشتغال وباز آوردن عدالت سعی کند از تلنبار شدن عقده های اجتماعی جلوگیری کند. درغیر این، فجایع بیشتر وناآرامی ها روزافزون خواهد شد.